آخرين روزها...
اين آخرين عكساي گل منه ؛روز اول تو بيمارستان بعد عمل تب کرد و اصلا مامان گريه شو نديد . دختر صبورم عادت داشت وقتي تن عزيزش داغ ميشد يه دستمال خيس تو دهنش بزاره تا حرارتش كم بشه ،تا مامان واسش غصه نخوره...
فرشته معصومم كاش تمام دردهاي دنيا مال مامان بود و تو ذره اي درد نميكشيدي ...
ميروي و من فقط نگاهت ميكنم
تعجب نكن كه چرا گريه نميكنم بي تو
يك عمر فرصت براي گريستن دارم اما براي تماشاي تو
همين يك لحظه باقي است
وشايد همين يك لحظه اجازه زيستن در چشمان تو را داشته باشم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی