الیناالینا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

الینا دختر دوست داشتنی من

گريه هاي ناتمام

1391/4/25 1:47
نویسنده : مامان
2,757 بازدید
اشتراک گذاری

   امشب عين تمام شبهاي بي تو نميتونم بخوابم ؛تو كه رفتي همه چي رفت؛آرامش ؛محبت...                               ازتمام دنيا خسته ام ،از مرور خاطرات خسته ام،از زندگي بدون تو خسته ام،از خوردن ،خوابيدن ،از همه ي اون چيزايي كه منو به اين دنيا وصل ميكنه . دخترم كاش بودي و مامان اين قدر تنها نبود ،كاش ...

هركه آيد گويد ؛

گريه كن تسكين است

گريه آرام دل غمگين است

چند ساليست كه من ميگريم، درپي تسكينم

ولي اي كاش كسي ميدانست

چند دريا بين ما فاصله است؟

من و آرام دل غمگينم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (26)

نسرین مامان بردیا
23 تیر 91 2:43
بمیرم... خیلی سخته....



خدا نكنه عزيزم.آدرس وبتو بزار بيام پيشتون
مامان ساینا
23 تیر 91 10:40
من در این بستر بی خوابی راز نقش رویایی رخسار تو می جویم باز با همه چشم تو را می جویم با همه شوق تو را می خوانم زیر لب باز تو را می خوانم دایم و آهسته به نام فرشته تو برمی گرده این وعده خداونده.
مريم مامان آرمان
23 تیر 91 10:43
از صميم قلبم بهتون تسليت ميگم.خيلي سخته. هركه در اين درگه مقرب تر است جام بلا بيشترش ميدهند. توكل به خداي مهربون كنيد همو كه اين امانت رو بهتون داد.
مامانی
23 تیر 91 11:43
خدا بهت صبر بده عزیزمممم
فاطمه (مامان آیلین)
23 تیر 91 12:23
سلام عزیزم ...درست میشه ... به خدا همه چی درست میشه ... نمیدونم چی باید بهت گفت ..نمیدونم باید چیکار کرد ..به نظر میرسه تنها راه چاره صبر باشه و توکل به خدا ...صبوری کن عزیزم ...صبوری کن دوست خوبم
مامان ابوالفضل
23 تیر 91 12:34
سلام عزیز میتونم بگم تاحدودی درکت میکنم من قبل از ابوالفضل یه سقط داشتم تا بدنیا اومدن اابوالفضل انگار یجزءبدنم کم بود.تواین راه فقط خدا میتونه کمک کنه.خدا بهت صبر بده گلم
مامان محمد و ساقی
23 تیر 91 12:56
سلام.خیلی وقتها میام اینجا ولی جرات نوشتن ندارم.
عزیز دلم مامان من بچه اولشو تو 14 ماهگی از دست داد ومن و خواهرم همیشه میشستیم پای درد دل مامانمون و اون از خاطرات خواهری که فقط عکسشو دیده بودیم می گفت.درست مثل اینجا.
عزیزم خودت می دونی که خدا خودش می دونه که داره چیکار می کنه.من همیشه به مامانم می گفتم خدا رو شکر که تو از بهاره (خواهرم که فوت کرد) زیاد خاطره نداری چون تو سن کم پیش خدا رفت.و بعد از به دنیا اومدن من و خواهرم نه اینکه فراموش کنه ولی تصلای دلش شدیم.
یه دوستی دارم که بعد از اینکه دخترش رو به دنیا آورد بعد از 9 ساعت اونو از دست داد.همش گریه می کرد و همون بچه رو رو از خدا می خواست .اون هم الان 2 تا دختر داره.
من وقتی عکسهای دختر عزیزت رو می بینم واقعا" درد می کشم.خدا همیشه در کنارته گلم.غصه نخور.ایشاا... دوباره یه فرشته خوشگل میاد خونتون و دنیای شما رو شاد میکنه.
ببخش که زیاد نوشتم.من مامان محمد و ساقی هستم.دوست داشتی بیا به وبلاگمون.سعی می کنم که شادت کنم.



عزيزم ممنون ازحرفاي قشنگت .
آریا و آنیتا
23 تیر 91 13:08
سلام.فدای دلت بشم.خدای تو هم بزرگه.طاقت بیار.حتما دوباره صدای شادی تو خونتون میپیچه

ممنون گلم
مامان گلبرگ و گیسو
23 تیر 91 14:06
سلام عزیزم از اون موقع که وبت رو خوندم همش به فکرتم. می دونم روز های سختی رو می گذرونی . شاید با دیدن الینا ، یاد باربد می افنم . من 25 روز بیشتر نداشتمش اما هنوز که هنوزه دلم داغونه . الان بیشتر ار 2 سال از اون موقع می گذره اما من هنوز هر موقع یادش می افتم اشکام سرازیره . کی می تونه تو رو درک کنه به جز کسی که این دردو کشیده . عزیزم ار خدا برات صبر می خوام


دوستم با خوبيهاي شما آروم ميگيرم؛از اينكه احساس كني كسي به فكرت هست ...
نایسل
23 تیر 91 15:57
بوسسسس
سارا
23 تیر 91 22:57
عزیزم من هرروز میام به وبلاگت سر میزنم همش برات دعا میکنم....خدابهت صبر بده من بچه ندارم ولی داغ عزیز دیدم میدونم خیلی سخته...ولی این رسم زندگی که زنده ها باید زندگی کنن درسته ادم همیشه این داغ براش تازس ولی باید بفکر خودتو زندگیت باشی به اینده امیدوار باشی..میدونم دلت شکسته.....ولی حتما انقد روحت بزرگ بوده که خدا همچین ازمایشیت کرده پس فقط از خودش کمک بخواه...

ساراي خوبم ازحرفاي دلگرم كنندت ممنونم
مامان تنها
23 تیر 91 23:49
دوست عزيزم خصوصي داري
خاطره
24 تیر 91 0:51
سلام
الهی بمیرم برات.. هیچی نمیتونم بگم جز اینکه فقط و فقط براتون از خدا صبر و آرامش بخوام.
ای
پیشتون بودم که حداقل بغلتون کنم و باهم گریه کنیم. اینقدر سنگینه که احساس میکنم اگه ادم تا اخر دنیا هم گریه کنه باز دلش خالی نشه. ولی چاره ای نداریم جز زندگی !
فقط بدونین که این دخمل خوشگل منتظرتون هست تو اون دنیا که بیاد پیش مامانش تو بهشت و دیگه هیچ وقت هیچ وقت ازتون جدا نشه.

ممنون خاطره جون به خاطر همدرديت
الهه مامان روشا جون
24 تیر 91 1:44
خداوند در شب بيداري ها باتوست.........و اشكهايت را با عشق خود پاك مي كند
مامان مهبد كوچولو
24 تیر 91 10:12
چمدانت را بسته اي..... اماخوب ميداني اين روزها هواي دلم باز نميشود !! چقدر آرزوهايم رنگ پاييز گرفته اند ... خسته ام از بس قطار خيالت مرا مي كشاند ، به جايي كه هرگز قرارمان نبود ، امشب با ترس زير پايت نشسته ام ... نكند فردا جاده زير پايم را خالي كند !!! تقديم به الينا و مامان صبورش
خاله باران
24 تیر 91 10:30
مونا خانومی.نمی دونم باور می کنی یا نه ولی من اینقدر الینا را دوست دارم...توپولویه نازیه... من به شاگردهام همیشه می گم فکر نکیند مرگ یعنی رفتن برای همیشه فکرکنید اون رفته یه سفری که من نمی تونم برم.و اون اونجا منتظره ماست...بعد خودم که این طوری فکر میکنم احساس نمی کنم نیستش.توپولویه نازم رفته یه جایی که یه روز می رم بغلش میکنم.وای من عاشق نی نی توپولو هام... قربونت برم.که دلت تنگش شده.
راحله(مامان هوراد)
24 تیر 91 16:57
عزیزممممممم واقعا نمیدونم چی بگم که دردت تسکین پیدا کنه....فقط میتونم اینجا رو بهت معرفی کنم.اینجا مادرانی مثل شما هستند که همدم یکدیگر شدن. http://ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=70188&PageNumber=5
یاس
24 تیر 91 17:33
عزیز دلم.نمیدونم چی بهت بگم.امیدوارم که اینقدر خدا بهتون صبر بده که بتونید همچین درد بزرگی رو تحمل کنید.چقدر میتونه سخت و جانکاه باشه عزیزم .
میبوسمت


ازت ممنونم دوست خوبم .
الهه مامان روشا جون
25 تیر 91 0:51
من الان هسسستم چرا نمیای هر چی می نویسم؟

عزيزم صفحه واسم باز نشد ديگه !
مامان فاطمه
26 تیر 91 11:38
سلام دوست نازنین بدترین مصیبت ازدست دادن فرزنده منم 5 ماهه قبل دختر 5 ساله ی شیرین زبونم رو از دست دادم ومثل تو دلتنگشم وبراش شعر میگم کاملا درکت میکنم واز خداوند برات آرزوی صبر دارم


ممنون گلم كه اومدي پيشم
متین مامی ایلیا
26 تیر 91 14:26
خدایا تـــــویی... تنها تکیه گاهِ من در لحظه های بی کسی... تنها ذخیره من برای روزهایی که دست های دلم خالی خالی ست... تنها پناه من برای روزهایی که بی پناهی ام عظیم می شود... تنها کسی که مهربانانه به فریادِ دردهای دلِ خسته ام می رسد... تو همان دست های مهربانی هستی که کمکم می کند در لحظه های که سرشار از نیاز می شوم... همدم لحظه های بی کسی ام می شوی... و آغوش مهربانیت امن ترین مکان عالم است...
رادین عشق زندگی
1 مرداد 91 10:49
عزیز دلم با غصه خوردن چیزی درست نمیشه فقط باید صبر داشت در مرور زمان با صبور بودن همه چی درست میشه به خدا توکل کن
آخیییییی
10 مرداد 91 0:12
عزیزم میدونم هیچ کدوم از این حرفا آرومت نمیکنه میدونم وقتی خواهر زادم مریض میشه خیلی ناراحت میشم دردی که تو میکشی قابل درک نیست برای هیچ کدوممون فقط از خدا میخوام بهت آرامش و صبر بده !!!!! خدایا به هیشکی هیشکی این غم نصیب نکن حتی دشمنم!!!!!
مامان آنیسا
14 مرداد 91 12:43
یه مادر
21 مرداد 91 3:57
سلام.امشب اتفاقی وبتو دیدم.الان ساعت 3:44 بامداد.
اومده بودم وب دخترمو آپ کنم.
نیم ساعتی میشه که دارم وبتو میخونم.
نیم ساعته دارم اشک میریزم.
میخواستم بهت بگم بعد از هر سختی آسانی است.
خدا خودش گفته.
میدونم روزای سختیو گذروندی.میدونم چون خودم هم مادرم.میدونم خیلی برات سخته.
ولی بدون از این به بعد همیشه به فکرتم.میان نمازهام، موقع افطار برات دعا میکنم تا خدا دلتو آروم کنه.
ایشالله یه روز بیام وبتو بخونم که خبر باردار بودنتو گذاشته باشی.نوشته باشی فرشته ی من برگشته.

مرسي عزيزم .آدرس وبتو برام بزار خوشحال ميشم

samira
26 مرداد 91 17:12
salam azizam kheili sakht man k aksesho didam na baghalesh kardam na hesesh koli gerye kardam narahat shodam vay b shoma kheili dokhmal nazi bod faghat az khoda mikham behet sabr bede azizam


مرسی گلم