الیناالینا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

الینا دختر دوست داشتنی من

جای خالی تو...

1391/4/21 0:07
نویسنده : مامان
2,581 بازدید
اشتراک گذاری

نازنینم، من

تمام دلتنگی هایم رابه جای تو

در آغوش می کشم...

و چقدر جایت در میان دستانم خالیست...

دخترم هر شب با خیال خام با تو بودن می خوابم و هرصبح به امید دیدنت ازخواب بیدارمیشم. مامان جون طاقتی که بهم دادی دیگه داره یواش یواش تموم می شه ،بهت گفتم که من بی تو آروم آروم نفس می کشم تا برگشتنتو ببینم...  هنوز رفتنت رو باور نکردم، منتظرم تا برگردی ؛کاش می تو نستم انتظار و از لغت نا مه ها حذف کنم یا که فراموش کنم منتظرم؛ فراموش کنم عاشقتم...

با تو که بودم عاشق و نگران بی تو بودن و بی تو که موندم عاشق تر و نگران بی تو ادامه دادن ، تظاهر به تحمل کردن سخته ،دلم خیلی برات تنگ شده...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

مریم مامان عسل
8 تیر 91 12:56
سلام خدا میدونه که چقدر متاسف و متاثر شدم. هیچوقت نمیتونم بگم که درکتون میکنم! چون یک لحظه هم نمیتونم خودمو جای شما تصور کنم. از خداوند بزرگ براتون صبر میخوام. الینا یه قرشته ی کوچولو بوده که خدا خیلی زود دلش براش تنگ شده و ازینکه اونو فرستاده بوده زمین پشیمون شده! واسه همین برگردونده اش پیش خودش. دلتونو به این اروم کنید که: ما از خداییم و به سوی او باز میگردیم... به امید روزهای شیرین.
مامان ساینا
8 تیر 91 13:06
سلام عزیزم هر بار که عکس الینا جونو می بینم انگاری چشماش دارن باهام حرف می زنن. حق داری. خدا یک روز داده یک روز هم خودش گرفته. تو قرآن داریم من شما را با مال و فرزندانتان آزمایش می کنم. شاید بگی این حرفها برای شما راحته. نه به خدا نیست. ندیده ما رو حسابی تو غم خودت شریک بدون. دیشب داشتم به دختر دوست داشتنیت فکر می کردم که الان اون بالا پیش خدا روی یک تیکه ابر سفید نشسته و با بالهای کوچولوی سفیدش از این ابر به اون ابر می پره و می خنده. اونوقت پیش خودم فکر کردم می گه مامان ببین خوب شدم. اون تن خاکی برام رنج و عذاب بود. اما حالا ببین چقدر خوشحالم. طاقت دیدنش وقتی درد می کشید هم سخت بود. اما حالا بدون درد اون بالا پیش خالقش داره بازی می کنه و از ته دلش می خنده. خدا رو زیاد یاد کن. ذکر بگو. سخته ولی تو هستی . همسرت هست. زندگی هست. همه هستند. گرچه شاید بعضی وقتها بخوای فقط و فقط الینا باشه و بس. دلم می خواد کمی از دردت کم کنم. امیدوارم بتونم. منو ببخش. هر شب به همون خدایی که همه دوستش داریم برات دعا می کنه خودش کمک کنه این درد سبک بشه. به خودت دلداری بده. دوستتتتت دارم
مامان فاطمه گلی
8 تیر 91 13:15
سلام مامان الینای خوبم منم خیلی خیلی دوست دارم من شمارو خواهر خودم می دونم عزیزم مهم نیست که من یا کسان دیگه ای ناراحت بشیم هرچقدر ناراحت ودلگرفته بشیم اندازه شما که نمیشه درکت می کنم می فهممت قربون دلت برم عزیزم مافقط به فکر خودتیم دوست نداریم اینقدر تنها باشی که نیستی دوست نداریم دلتنگ باشی نمی دونم این حرفام ناراحتت میکنه یا نه اگه ناراحتت می کنه لطفآ بهم بگید الینا همیشه زنده است بهترین جاروداره میگن اون دنیا بچه های کوچولو پیشواز مامان باباشون میان ناراحت نباش شما تواین دنیا با خاطرات شیرینش زندگی می کنید خوشحال باشید که جاش خوبه امیدوارم فرزندانی سالم وصالح به زودی قسمتت بشه وبتونی این خلآرو پرکنی عزیزم
مامان فاطمه گلی
8 تیر 91 13:25
مامانی چند وقت پیش زن داداشم که بعداز 4سال بچه دار شد اونم دوقولو یه دختر یه پسر وقتی توشش ماهه سقطشون کرد شکر کردیم که راضی هستیم به رضای خدا توبیمارستان بودیم که مادری گریه می کرد می گفت منم غم فرزند دارم بعداز مدتی که خدا بهم بچه داد تا9ماه استراحت مطلق بودم که حتی حموم هم تورختخوابم انجام می دادم تا دنیا اومد شد یک سالش تو آغوشم بود از دستم افتاد ضربه مغزی شد ومرد شاید قسمتش این بود یا مصلحت خدا هر چی بود عذاب وجدانداشت که می گفت سالم بود ولی توبغل خودم افتاد ومرد مقصر خودشو می دید ولی شما که برای الینا چیزی کم نذاشتید خدا اینطور خواست
لیلا
8 تیر 91 16:16
سلام وبلاگ دختر خوشگلتو دیدم و اشک ریختم و برای صبور بودنت دعا کردم.خدا بنده های خوبش رو به سخت ترین بلاها آزمایش میکنه.نی نی ماهت الان کنار حضرت زهرا به بهترین شکل پرورش پیدا میکنه و روز قیامت میتونی اونو در آغوش بگیری و با هم وارد بهشت بشین.
ضحی
8 تیر 91 19:29
دوست عزیزم سخته اما سعی کن روحیه ات رابهتر کنی وتصمیم بگیر بچه دار بشی هر بیشتر بگذره انتظار سخت تره وبیشتر هم طول میکشه همیشه برات دعا میکنم من دیر تصمیم گرفتم که یکی دیگه بیارم الان هم اومدنش برام طولانی شده وخودمم صبرم کم شده ماهها میگذرند به امید اینکه دوباره کوچولوم بیاد اما نمییاد
فاطمه (مامان آیلین)
8 تیر 91 23:32
سلام عزیزم ... شاید این حرف خیلی تلخ باشه ولی سعی کن باور کنی که پر کشیده اون حالش خوبه و جاش راحته فقط تو داری مثل شمع آب میشی ... نمی دونم شاید تو ذهنت بگی اینم حرف مفت میزنه ... این عکس جدیدش جیگرمو کباب کرد .. میدونم که الان روحیه ات خیلی حساس شده تو رو خدا از حرفام ناراحت نشی یه موقع
مریم مامان عسل
9 تیر 91 0:59
گلم اگه مشهد هستی که صد در صد بهت دکتر خودم تیمور زاده رو پیشنهاد میکنم. به نظر من حتی ارزششو داره که از شهر دیگه هم بیای پیشش. یکم وقت گرفتن از منشیش سخته اما شدنیه. از صمیم دلم آرزو میکنم بارداری دومت برات یه دختر یا پسر شیرین و سالم به همراه بیاره. امیدت به خدا.
متین مامی ایلیا
9 تیر 91 1:09
وای خدا ... هر روز بهتون سر میزنم و غصه تمام وجودم و میگیره و اشک میریزم.... حتی تصورشم دردناک و سخته.... نمیدونم با چه واژه ای میشه بهتون تسلی خاطر داد..... وقتی میام و نوشته هاتون و میخونم از خودمم ناراحت میشم.... کاش کاری از دستم بر میومد..... کاش میشد کمی از غمتون و از طریق این دنیای مجازی کم کرد.... ولی میدونم نمیشه..... دلم میخواد بغلت کنم و باهات اشک بریزم.... من و تو غمت شریک بدون دوست خوبم.... نمیتونم بگم کاملا درکت میکنم.... این و هیچوقت به کسی نگفتم و تو وبم ننوشتم ولی منم بچه اولمو از دست دادم..... اونم با اختیار خودم......الانم روز و شبی نیست که بهش فکر نکنم و عذاب وجدان دارم....
مامان مارال فرفری
10 تیر 91 1:32
سلام عزیزم زن داداش منم 5 ماهه بچش تو شکمش مرد من خیلی ناراحت شدم و حتی گریه کردم ولی برادرم گفت این خواست خدا بوده که بچمون رو خودش داده و الان بگیره ما هیچ شکایتی نداریم .راضیم به رشای خدا شما هم صبور باشید که خدا خودش ارحمن راحمینه
فاطمه (مامان آیلین)
10 تیر 91 10:00
]چقدر نازی تو خاله
مامان بهار
11 تیر 91 15:42
سلام عزیزم نمی دونم چی بگم به خدا ! واقعا سخته . فقط می گم که هفته دیگه می خوام برم شهرمون مشهد . رفتم حرم حتما حتما واسه ات دعا می کنم . مراقب خودت باش .و همین طور مراقب همسرت . حتما اونم خیلی ناراحته . تو بهش امید و دلداری بده .
مامان معراج
21 تیر 91 15:18
خیلی متاسفم عزیزم من به تازگی از وب شما دیدن کردم. خدا بهت صبری جاودانه بده از وب پسرم دیدن کن خوشحال میشم www.meraj.niniweblog.com
سارا
28 تیر 91 1:46
با تک تک نوشته هات گریه کردم.خیلی سخته امیدوارم خدای مهربون کمکتون کنه تا بتونید صبوری کنید.فرشته خوشگلتون الان در آرامش خوابیده.به خدا توکل کنید
sooma
10 مرداد 91 18:57
alan ke daram inaro minevisam suratam dare az daghie ashkam misuze ........ az tahe del doa mikonam ke khoda behetun sabr bede motmaen bashid un alan tu behesht dare ba cheshaye khoshgelesh mibinatetun


حتما همینطوره .ممنونم